کسی در من مویه می کند
#تکمیل_متن
یک عصر بارانی
کسی در من مویه می کند،ضجه می زند،درد می کشد،کسی در من مویه می کند،صدایش از ته چاهی بی انتها بیرون می خزد،ودر اعماق جانم می پیچد ودر امواج قیرگون آب ته چاه تنیده می شود، وبالا می اید، می درد،وبالا می اید،می خراشد و بالا می خزد.
ودر من چاهی است به عمق شبهای زمستان وحنجره ای در ته آن همه ی ناله های دنیا را زخمه می زند.درد می کشد، ضجه می زند
ضجه های که خسته شده است از ضجه زدن
ناله هایی که دیگر نای نالیدن ندارد
‘ فریادرسی نیست برای فریادهای بی کسی ام
نه
انگار کسی هست که دلگیرتر از من است
چه غوغایی شده
آسمان از فرط غم تیره شده
با ناله هایش با من همصدا شده
اشک هایش را با اشک هایم هم مسیر کرده
صدای زوزه های آتشینش به گوشم می رسد
اشک هایش همچون سیل جاریست
چه همدرد هایی دارم
ضجه ها و ناله هایم کوتاه شدن
درد خود را به باران سپردم