16 اردیبهشت 1397
#تکمیل_متن یک عصر بارانی کسی در من مویه می کند،ضجه می زند،درد می کشد،کسی در من مویه می کند،صدایش از ته چاهی بی انتها بیرون می خزد،ودر اعماق جانم می پیچد ودر امواج قیرگون آب ته چاه تنیده می شود، وبالا می اید، می درد،وبالا می اید،می خراشد و بالا می خزد.… بیشتر »
نظر دهید »
16 اردیبهشت 1397
نمی دانم چه سرنوشتی در انتظارم بود.یاد روزی که اعزام میشوم افتادم اشک های همسر و خنده های فرزند سه ساله ام فرزندم را با توکل به خدا به همسرم سپردم و بهش گفتم محمدم را میسپرم به تو و تو رو هم به خدا محمدم را امام زمانی تربیت کن وقتی بزرگ شد بگو که به… بیشتر »