23 بهمن 1396
درمانگاه شلوغ بود و چند نفر اشنا هم آنجا بودند,چنان درد داشتم که با اشاره سر به هر کدام سلام و عرض ادبی میکردم. با دستمالی دهانم را نگه داشته بودم. یکی گفت وای دندانت درد میکند . منم انگار منتظر بودم کسی با من همدردی کند با اشاره حرفش را تایید کردم.… بیشتر »
نظر دهید »
11 بهمن 1396
خیلی تلاش میکردم،خب زندگی خرج داره به قولی جونم رو گذاشته بودم سر کار کردن . زمستون❄❄ تابستون ?? تو گرماو سوز سرما فقط کار بود کار? حتی روز های تعطیل هم مجبور بودم کار کنم. ?خانواده ام رو خیلی کم میدیم چون باید برای آسایش اونا کار میکردم تا راحت… بیشتر »
11 بهمن 1396
مادر پهلویم که درد می کند میگویم مادر سیلی که میخورم می گویم مادر زمین که میخورم می گویم مادر وقتی درد دارم و پنهان میکنم می گویم مادر ذکر روز های بی کسیم مادر غم نامه هایم با یاد مادر است … چه سخت مادری سیلی خورده داشته باشی چه سوز دارد دلت درد… بیشتر »
28 آذر 1396
با توجه به نزدیک شدن شب یلدا حواسمان به مغالطه هندوانه فروشها باشد: هندوانهای مثل قند. ( مثل قند شیرین یا مثل قند سفید ؟!) تو کانال یکی از اساتید بزرگوار این مطلب رو خوندم. واقعا این روزها به ظاهر دروغی تو جامعه نیست. بله اگه از جنبه … بیشتر »
20 مهر 1396
وقتی وارد شهر میشوی, نگاهت به صحراهایی میخوره پر از گونی های پر شده و کارگرانی با لهجه های متفاوت از لهجه مردم شهر؛ ماشین های سنگین با پلاک های غریبه در شهر دیده می شود. خب کسی که از دور نگاه کند میگوید چه خوب شهر رونق گرفته و مسافرانی غریبه به شهر… بیشتر »