احترام سادات
نیکی و احترام به سادات
علامه حلی در «کشف الیقین» می نویسد:
«ابن جوزى حنبلى مذهب، در كتاب تذكرة الخواص می گوید: عبد اللَّه بن مبارک، یک سال به حج مى رفت و سال دیگر، در جنگ شركت مى نمود و این عمل را مدت پنجاه سال، ادامه داد. در یكى از سال ها كه نوبت حج رفتنش بود، در حالى كه پانصد دینار به همراه داشت، به بازار شتر فروشان رفت، تا شترى را براى سفر حج خریدارى نماید. در راه به خرابه اى رسید و علویه اى را دید كه مرغابى مُرده اى را گرفته و بال و پر آن را پاک مى كرد!
عبد اللَّه گوید: به او گفتم: با این مردار كه خوردن آن حرام است چه مى كنى؟
گفت: اى عبد اللَّه! از كارى كه به تو ارتباط ندارد پرسش مكن!
فورا در دلم چیزى گذشت كه نكند این علویه به این مردار نیاز دارد، از این رو، سؤالم را تكرار نمودم. او گفت: عبداللَّه! اكنون كه اصرار دارى، ناچار، رازم را براى تو بازگو مى كنم! من علویّه اى بى سرپرست هستم و چهار دختر یتیم دارم، پدر آنها مدت كمى است كه از دنیا رفته است و امروز چهارمین روز است كه ما همگى گرسنه ایم و مى دانى كه خوردن مردار در حال اضطرار ایرادى ندارد، از این رو این مردار را برداشته ام تا غذایى براى آنها تهیه كنم!
با شنیدن این سخن دل عبدالله به درد آمد و مضطرب گشت! عبدالله گوید: به او گفتم: چادرت را باز كن! او چادرش را باز كرد و من تمام دینارها را به دامن او ریختم، و او از شرمندگى سر به زیر افكند و به من نگاه نمى كرد، و من از همان جا به خانه بازگشتم، در حالى كه احساس مى كردم خداوند اشتهاى حج را از دلم برگرفته است!
پس از پایان زمان حج كه حاجیان مراجعت نمودند، به دیدن آنها رفتم و قبولى اعمال آنها را از خدا مسألت نمودم. آنها نیز متقابلا قبولى حج مرا از خدا خواسته و اضافه كردند كه ما تو را در فلان مكان [یعنى عرفات و منى و مشعر] دیده ایم! من كه مى دانستم به حج نرفته ام، از سخنان آنان به فكر فرورفتم كه معناى این سخنانشان چیست؟
همان شب، رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) را در خواب دیدم كه به من فرمود: عبد اللَّه! شگفتى به خود راه مده! تو یكى از فرزندان ستمدیده مرا یارى نمودى، من نیز از خدا خواستم تا فرشته اى را به صورت تو خلق نماید و تا روز قیامت، هر ساله به نیابت تو، حج را انجام دهد! اكنون اگر خواستى به حج برو و اگر نخواستى نرو! اما آن فرشته وظیفه خود را انجام خواهد داد [و خداوند ثواب هر ساله حج را در نامه عملت خواهد نوشت]!
———————
* كشف الیقین ص 486