آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اصبغ بن نباته نقل میکند در خدمت علی (علیه السلام) بودم. غلامی سیاه چهره نزد علی (علیه السلام) آمد و گفت: یا امیر المؤمنین: من دزدی کردهام، حد خدا را بر من جاری کن تا پاک شوم!
حضرت فرمود: شاید از غیر حرز دزدی کردهای؟ و حضرت روی خود را از او برگرداند.
غلام گفت: یا امیرالمؤمنین، از حرز دزدی کرده ام، مرا پاک نما.
حضرت فرمود: شاید مال دزدی شده به اندازه لازم نبوده و صورت خود را از او برگرداند.
غلام گفت: مالی که دزدیده ام به نصاب رسیده بود! وقتی او سه بار به گناه خود اعتراف کرد، علی (علیه السلام) حد خدا را بر او جاری نمود و دستش را قطع کرد. غلام دست راست قطع شده را در دست چپش گرفت، همچنان که خون از آن میچکید به راه افتاد. در بین راه یکی از دشمنان امیرالمومنین (علیه السلام) به نام «ابنالکوّا» او را دید. از او پرسید دست تو را چه کسی بریده است؟ غلام سیاه پاسخ داد:
باب معرفت و یقین و ریسمان مستحکم و استوار خدا، شفاعت کننده روز جزاء…. دست مرا کسی قطع کرد که پیشوای پرهیز پیشگی است و پسر عم مصطفی…. . [1]
این معرفتی که در این غلام سیاه موجود است، نشان میدهد که به این یقین و معرفت رسیده که تنها راه پاک شدن و در نهایت رسیدن به تکامل، تسلیم امر خدا بودن و دین است که در ادامه موجب باز شدن دریچههای غیب به روی انسان خواهد شد و همچنین این راه فقط از طریق امام معصوم (علیه السلام) امکان پذیر است.
در دوران کنونی با این همه هجمههای فرهنگی و ضد دینی که توسط بنگاههای صهیونیستی و فرماسونری در حال ایجاد شدن است و هر روز از دینداری جوانان بخاطر این سمپاشیهایی که اتفاق میافتد کاسته شده و جای نگرانی دارد.
شاید بتوان علت این کمرنگ شدن را در همین عاملی که بدان اشاره شده است، پیدا کرد و آن کم رنگ شدن نقش دین و نگاهی دنیایی به امام معصوم داشتن است.
امروزه باید این افق دید را گسترش داد که حالت روحانی، در دینداری و پایبندی به دین ایجاد خواهد شد؛ نه با اطلاعات دینی.
البته اطلاعات دینی لازم است ولی کافی نیست. مثلا با علمی که با اطلاعات دینی بدست آوردیم اگر در وجود ما تحول ایجاد نشد بدانیم که دنیا و امور دنیوی را اصل گرفتهایم و فقط بخاطر اینکه اطلاعاتمان یا به ظاهر این عمل که قصد انجام آن را داریم، یک رنگ تقدسی دهیم، رنگ و لعاب دینی به آن میدهیم. مثلا میبینیم که کسی در مقام استدلال برای توحید و وحدانیت خدا بسیار زیبا و دلنشین استدلال میکند اما از طرف دیگر مشروبات الکلی هم استفاده مینماید پس این نشان میدهد که این فرد اطلاعات دینی خوبی دارد ولی دین در جانش ننشسته تا یک ترمزی در مقابل معصیت و گناه برای او باشد.
وقتی به قرآن مراجعه میکنیم میبینیم که خداوند نیز این امر را به ما تذکر میدهد که نباید بگذاریم دنیا ما را از ایجاد حالت روحانی باز دارد، آنجا که میفرماید: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّکاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ [نور/37] مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند آنها از روزی میترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو میشود».
لذا کسی که دلش به دنیاست، دنیا را برای خوذ زیبا میکند هرچند الفاظی که بکار میبرد الفاظ دینی باشد در آن صورت خدا را هم برای دنیایش میخواهد.
حال بر این اساس که بشر از دین حقیقی که منجر به رشد و بندگی او میشود محروم شد و بینش مادی بر روح جامعه حاکم گشت مکاتبی مثل اومانیسم (انسان محوری بجای خدا محوری) و لیبرالیسم (در عمل یعنی آزادی از همه چیز، حتی آزادی از دین) بجای دین مینشیند. لذا در چنین فضایی که حاکمیت رای انسانها میشود و خداوند فقط برای رنگ و لعاب به این تفکرات بوده مقیدات معنوی و اعتقاد به غیب جای خود را به امور مادی و حسی میدهد لذا بر این اساس برای جوان لذات دنیایی لذیذتر و بهتر جلوه میکند و در نتیجه احتیاج به امام که صراط باشد برای نشان دادن راههای رشد کمبودش احساس نمیشود پس ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه) به تاخیر افتاده و ظهور نمیکنند.
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سيصدو اندي مرد است
آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم. [2]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، ج43، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ص267.
[2]. شعر منسوب به آیت الله بهجت، که بیشتر اوقات زیر لب زمزمه میکردند.
http://www.welayatnet.com/fa/news/91378