#همنوا_با_ابوحمزه
#همنوا_با_ابوحمزه
#تصویر_تولیدی #تولیدی_به_قلم_خودم
وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی لا اَرْجُو غَیرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَیرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئی….
کار هر روزم شده بود برم بهشون التماس کنم تا کارم رو راه بندازن ..دیگه خسته شده بودم و ناامید
نه منع قانونی داشت و نه شرعی و عرفی. .
نمیدونم مشکل کارم کجا بود و چرا مشکل کارم حل نمیشد ….
مونده بودم چیکار کنم.
هر کسی رو میدیدیم بهش سفارش میکردم که کمک کنن.با خودم میگفتم شاید این بتونه کمک کنه و راهی بدونه تا مشکلم حل بشه.
بعد چند سال دوستم را که خیلی با هم صمیمی بودیم دیدم یاد اون روز هایی با هم بودن افتادم روزهایی که یکی از بهرین روزهای خوب و خوش من بود.از اتفاق هایی که تو این مدت برام افتاده بود براش گفتم. با شنیدن خبرای خوش خوشحال میشید و میگفت خدا رو شکر الحمدلله
و با شنیدن خبرها و اتفاقات بد زندگیم میگفت خدا بزرگه توکل کن به خدا.مونده بودم داشتم کم میوردم نگاه به چهره ارامشون کردم و شرح حال الانم رو توضیح دادم گفتم مشکل دارم و مندم چیکار کنم. دیگه ادامه ندادم شروع کردم به گریه کردن….
کمی سکوت کرد تا من ارام شدم برگشت با آرامش همیشگی اش گفت. در صاحب خونه رفتی؟گفتم کی؟گفت:
به خدا گفتی؟؟؟؟
گفتم خدا؟؟؟ خدا که خودش داره میبینه نیازی به گفتن نیست…یعنی از حال و روز من خبر نداره؟؟؟
گفت: چرا خبر داره اما خیلی دوست داره خودت با همین حال و روزت بری در خونه اش بهش بگی…
گفت امشب برو در خونه خدا اگه گفتی و جواب نگرفتی بیا پیش من…..خدا تنها کسی هست که اگه ازش چیزی بخواهی ناامیدت نمیکنه….بهش توکل کن. دعا کن اینو بدون خدا منتظرته…
…..ستایش خدایی را که بهجز اوامید ندارم و اگر به غیر او امیدی داشتم ناامیدم میکرد..
بازآفرینی تولید محتوا کوثربلاگ, فراخوان ماه مبارک رمضان با محوریت دعای ابوحمزه, فراخوان همنوا با ابو حمزه, مسابقه بازآفرینی دعای ابوحمزه ثمالی, مسابقه ویژه ماه مبارک رمضان, همنوا با ابوحمزه