غریب قریب
ما غافلیم، همین حوالی، خدایی وجود دارد که در بین اهل زمین غریب است، خدایی که چنین فرموده است: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[1] و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
خدایی که در عین حالی که غریب است، قریب (نزدیک) هم هست، آنوقت ما میگوییم خدا کجاست؟ چرا به دادمان نمیرسد؟ چرا حاجتمان را نمیدهد، چرا صدایمان را نمیشنود؟ گویی همانطور که چشم دلمان کور است، چشم دیدهمان هم کور است و این آیه را نخواندهایم که میفرماید:
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[2]
و هنگامىکه بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو): من نزدیکم؛ دعاى دعاکننده را، به هنگامىکه مرا مىخواند، پاسخ مىگویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند (و به مقصد برسند).
#تسبیح همگانی موجودات عالم در برابر پروردگار
ما در مقابل این محبتها چه کردهایم؟! نقل است که یکی از شاگردان شیخ محمدجواد انصاری همدانی;مدتها در پی این بود تا از زبان علامه طباطبایی;کراماتی را بشنود که خداوند به وی عطا نموده است؛ ازآنجاکه اولیاء الهی و بزرگان هدفشان رسیدن به کرامات نبوده؛ بنابراین اگر مورد تفضل ویژه خداوند قرار گیرند، نهتنها در بوق و کرنا نمیکنند، بلکه کتمان سر میکنند؛ علامه هم همین روال را در پیش میگیرد؛ بعد از مدتها، شاگرد شیخ در مشهد مقدس و در داخل حرم، علامه را به امام رضا7قسم میدهد تا پرده از راز کراماتش بگشاید؛ علامه که چارهای جز گفتن ندارد، از او قول میگیرد تا زمانی که در قید حیات است بازگو نکند و او هم میپذیرد؛ علامه اینچنین میفرماید:
وقتی به نماز میایستم، جسمم در زمین و روحم در آسمانهاست و ازآنجا نظارهگر جسمم هستم. (اللهاکبر از این فناء فی الله)
دوم از زمانی که مفهوم آیه نخست از سوره مبارکه جمعه را که در آن به تسبیح خداوند توسط تمام موجودات بین آسمانها و زمین اشارهشده؛ فهمیدهام، شبها نمیخوابم!
تسبیح همگانی خداوند توسط تمام موجودات موضوعی نیست که بتوان آن را کتمان کرد هرچند ذهن ناقص بشر را گنجایش فهم آن نباشد:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا[3]
آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مىگویند؛ و هیچ موجودى نیست، جز آنکه تسبیح و حمد او مىگوید؛ ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید؛ او داراى حلم و آمرزنده است.
آیه موردبحث بدون هیچگونه استثناء، همه موجودات عالم هستى: زمین، آسمان، ستارگان، کهکشانها، انسانها، حیوانات، برگهاى درختان و حتى دانههاى کوچک اتم را در این تسبیح و حمد عمومى، شریک مىداند.
هر موجودى بهنوعی به حمد و ثناى حق مشغول است و غلغلهاى خاموش در پهنه عالم هستى طنین افکنده که بىخبران توانائى شنیدن آن را ندارند.
اما اندیشمندانى که قلب و جانشان به نور ایمان زنده و روشن است، این صدا را از هر سو بهخوبی به گوش جان مىشنوند.
جمعى معتقدند همه ذرات موجودات این جهان، اعم ازآنچه ما آن را عاقل مىشماریم یا بىجان و غیر عاقل، همه داراى یک نوع درک و شعورند و در عالم خود تسبیح و حمد خدا مىگویند، هرچند ما قادر نیستیم به نحوه درک و احساس آنها پی بریم و زمزمه حمد و تسبیح آنها را بشنویم؛ مانند ریزش سنگها از فراز کوهها از ترس خدا[4] و یا اطاعت آسمان و زمین[5] و مانند آن را مىتوان گواه بر این عقیده گرفت.
و بسیارى معتقدند: این تسبیح و حمد، همان چیزى است که ما آن را «زبان حال» مىنامیم، حقیقى است نه مجازى، ولى به زبان حال است نه قال (دقت کنید).
بسیار مىشود به کسی که آثار ناراحتى، درد و رنج و بىخوابى در چهره و چشم او نمایان است، میگوییم: هرچند تو از ناراحتىات سخن نمیگویی، اما چشم تو مىگوید: دیشب به خواب نرفتهاى و چهرهات گواهى مىدهد: از درد و ناراحتى جانکاهى رنج مىبرى!
این «زبان حال» گاهى آنقدر قوى و نیرومند است که «زبان قال» را تحتالشعاع خود قرار مىدهد و به تکذیب آن برمىخیزد.
یکى از یاران امام صادق7مىگوید: از تفسیر آیه «وَ إِنْ مِنْ شَیْء إِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» سؤال کردم.[6]
امام7فرمود: آرى هر چیز تسبیح و حمد خدا مىگوید، حتى هنگامیکه دیوار مىشکافد (و صدایی از آن به گوش مىرسد) همان تسبیح دیوار است.
آیا این بیمعرفتی نیست بشر سر به سجده عبادت نگذارد؟! و مسیر بندگی را بر هرزگی و بطالت برنگزیند؟!
اگر کسی در حق ما نیکی کند، هر بار که او را میبینیم، با تشکر و سپاس، قدرشناسی خود را به منصه ظهور میگذاریم، اما خدا را برای مواقع ضرورت و گرفتاری میخواهیم، گویی مسکن و آسپرین درد زندگی است!
[1] . آیه 16 سوره ق
[2] . آیه 186 سوره بقره
[3] . آیه 44 سوره اسراء
[4] . آیه 74 سوره بقره
[5] . آیه 11 سوره فصلت
[6] . نور الثقلین، ج 3، ص 168. طبق نقل تفسیر نمونه ج 12 ص 128 ذیل آیات 41 تا 44 اسراء