شیخ ارده شیره
شیخی که معروف به«شیخ ارده شیر»بود
یک شب در زمستان در میان مقبره میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید. صبح که برای نماز بلند شد دید برف زیادی آمده و پشت در را محکم گرفته. شیخ هر کاری کرد در باز نشد و در میان مقبره ماند.
به گزارش فرهنگ نیوز ؛ آیت الله نجفی مرعشی می فرمودند:در قم شیخی بود معروف به شیخ ارده شیره. جهت معروف شدن به این نام بود که او به ارده شیره بسیار علاقه داشت. آدم فقیری بود و خانه و منزلی نداشت. در حقیقت تارک دنیا بود.
یک شب در زمستان در میان مقبره میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید. صبح که برای نماز بلند شد دید برف زیادی آمده و پشت در را محکم گرفته. شیخ هر کاری کرد در باز نشد و در میان مقبره ماند.
از طرفی وسیله وضو حتی وسیله تیمم هم نبود چون مقبره با گچ و سیمان و سایر مصالح ساختمان پوشیده شده بود.
نزدیک طلوع آفتاب شد دید نمازش قضا می شود با همان حال بدون وضو و تیمم صحیح نماز را خواند.
بعد از نماز رو کرد به طرف آسمان و دست ها را بلند نمود و به شوخی به خداوند عرض کرد: خدایا تا به حال تو به من هر چه دادی من چیزی نگفتم قبول کردم.گاهی نان و پنیر دادی قبول کردم. گاهی نان و ارده شیره دادی شُکر کردم گاهی هم نان دادی اصلا خورش ندادی باز هم قبول کردم پس خدایا تو هم امروز این یک نماز بی طهارت مرا قبول کن و مرا مواخذه نکن.
بعد از وفات شیخ یکی از دوستان صالحش او را در خواب دید و پرسید خدا با تو چگونه رفتار کرد؟
گفته بود: خدا مرا به واسطه همان یک نماز بخشید.
هر چه را که خدا مقدر کرده، خوب یا بد، تلخ یا شیرین، کم یا زیاد، سیری و گرسنگی، غم و شادی، داری و نداری همه را باید قبول کرد و شکر کرد نه این که با کم و زیادش حالت تغییر کند باکوچکترین صدمه با خدا سر جنگ پیدا کنی.